چقدر این انقلاب بی انصافه
آدم بغضش میگیره
استاد هوشنگ سیحون
معمار آرامگاه فردوسی ، خیام، نادرشاه، کمال الملک، بو علی سینا، ساختمان بانک سپه، ارامگاه احمد نی ریزی و غیره و غیره خودش تو غربت فقط با یه مشت خاک ایران، تو دل لس انجلس خوابیده باشه!!
آخرین خبر اینکه دست و دلم به درس نمیره
اینجوری بگم، دست و دلم به هیچ کاری نمیره اتاقم شده مث آغول. حس اینکه این لیوانو از اینجا بردارم بزارم اونجا هم ندارم
فقط دلخوشم به تصمیم بزرگی که گرفتم. اگه زودتر به خودم نیام همه چی خراب میشه
این چند روز دارم با محدثه تعلیم رانندگی میرم به عنوان همراه. و هر روز داره بهم یاداوری میشه که گواهی نامه ام جز هزاران کار نکردمه
ضمن اینکه دوست هام دارن یکی یکی ازدواج میکنن انگار که چه خبره و بهم استرس میدن
حس میکنم خدا دیگه منو نمیبینه
ینی ممکنه من یه ادم دیگه شده باشم؟انقدر که دیگه خدا منو نشناسه؟
میدونم تغییر کردم ولی واقعا استحقاق موندن تو این وضعیتو ندارم. میدونم شاید اینطور به نظر برسه که دارم تمام تقصیر هارو گردن خدا میندازم اما راستش باید بگم که همینطوره.یکم پیچیده اس منم قصد ندارم بازش کنم چون اگه بحوام ادامه اش بدم دوباره وارد یه دنیا چرا چرا چرا بی نهایت همیشگیم میشم.
الان داشتم فکر میکردم که دوست داشته شدن هم بلد بودن میخواد!
پس چرا من اینطور فکر نمیکردم؟ چرا اصلا راجبش فکر هم نمیکردم؟
این یکی دیگه از مسئله بالا هم پیچیده تره که اصلا حال و حوصله بازتر کردنشو ندارم به اندازه کافی تو سرم چرخ میحورن
س.ن : میگم یه دعایی، ذکری چیزی برا رفع تنبلی و گ.دی نداریم؟
رفتم ببینم رئیس شورای عالی امنیت کشور کیه دیدم خود رئیس شورا بدست رئیس جمهور منصوب میشه و خود رئیس جمهور هم جزو مقامات شوراس!
برا همین پیامبر گفته بود از فعالیت نای ی وقت خودتون با خبر باشید!
اگ امروز نمیرفتم که اینو بفهمم احتمالا تا اخر عمرم فکر میکردم شورای امنیت کشور یه ارگان خودمختار مثل سپاه پاسدارانه! اونطور که همه تقصیر هارو کردن شورای امنیت ملی انداخت انگار که شورای امنیت سرخود همه ی این کارارو کرده!
نمیتونستم تصمیم بگیرم راجب این چند روز چیزی بگم یا نه. یه کلمه ام نمیخوام راجبش حرف بزنم ولی سوالی که ذهنمو مشغول کرده اینه که خبرنگارای صدا و سیما از خودشون بدشون نمیاد؟؟؟ چه طاقتی!!! باید یه نفرو استخدام کنند به جاشون تو ایینه نگاه کنه!
درباره این سایت